تا حالا به این فکر کرده اید که چرا بیشترین تنش ها یا بروز مشکلات بین زوجین در سال های ابتدایی زندگی رخ میده !!؟
شاید کم و بیش این جمله را شنیده باشید :
بروز تنش و مشکلات بین زوج های جوان در سالهای اول ازدواج بیشتر رخ می دهد !
شاید طبق آمار بیشترین مشکلات یا بروز تنش ها شامل حال آن دسته از زوج هایی میشود که در سال های ابتدایی ازدواجشان وارد زندگی مشترک شده و تجربه زندگی کردن با همدیگر را درحال چشیدن هستند٬ هرچند بنده شخصا شاهد افراد مسن نیز بوده ام که حتی با گذشت سالها از زندگی مشترک و حتی نوه و نتیجه باز دچار مشکلات خاص و تنش های سخت و سنگین شده و اکنون به مرحله جدایی رسیده اند و حتی شاهد ان دسته از همسرانیکه با سن و سال بیش از ۶۰ سال نیز در راه روهای دادگاه در پیچ و خم عبور از گردنه های ان بوده اند … اما بله می توان به جرات بیان داشت که احتمال بروز خطا یا مشکل یا هر مسیله ای که باعث بروز تنش یا مشکل یا بحران بین زوجین در سالهای ابتدایی زندگی مشترکشان میشود٬ بیشترین رتبه را به خود اختصاص می دهد .
اما چرا ؟
آیا تابه حال از خود پرسیده اید که چرا و چگونه در سالهای ابتدایی که از شیرین ترین سالهای زندگی هر زوجی بحساب می اید باید شاهد بروز این دست از مشکلات یا اتفاقات مهم و اساسی باشیم !؟
خوبه که پاسخ را با مثالی برای شما عزیزان بیان کنم…
اگر یاد داشته باشید چه آنهایی که خاطرات قدیم را به یاد دارند و چه آن دسته از عزیزانی که از نسل امروزی تر بحساب می آیند همگی با کلمه امتحان در مدارس اشناییم !
اگر به یاد داشته باشید معمولا در اواسط هر ترم قبل از به پایان رسیدن فصل کتاب٬ یک یا دو مرتبه استاد درس اقدام به برگزاری امتحان می کرد که معمولا در هر یک یا دو مرتبه همه بچه ها با شنیدن کلمه امتحان دچار ترس یا اضطراب یا هول می شدند !خب طبیعی بود بهرحال قرار بود ما را بیازماید و ببینه چقدر از درس را تا به اینجای کار بچه ها بلد شدند و یاد گرفتند … اگه دقت کنید حتی شاگرد اول ها هم با شنیدن این کلمه و بیان آن دچار یک هول خاصی میشدند …. بله قرار بود همه وارد یک آزمون بشیم و سنجیده بشیم که چقدر اموخته ایم و مشکل از کجاست …
خب … مجدد برگردیم به صحنه مدرسه و امتحان ! یادتونه معمولا اولین واکنشی که بچه ها با شنیدن کلمه امتحان از خودشون نشان می دادند چی بود !؟
بله …دقیقا سعی میکردیم که به نوعی یک بهانه یا دلیلی برای استاد مطرح کنیم تا به این وسیله زمان و روز امتحان را عقب بیندازیم !! جالبه گاهی اوقات کارساز بود اما گاهی هم تلاش بی ثمر !! حتی با وجود اینکه می دونستیم که اگر چند روزی هم ٬زمان را به عقب بیاندازیم اما باز هم روز امتحان فرا خواهد رسید و بالاخره استاد از ما امتحانش را خواهد گرفت !
برگردیم به نمونه ازدواج … الان شاهدیم که دسته ای از جوان ها دایما با شنیدن کلمه ازدواج یا تشکیل زندگی مشترک یجورایی دچار هول می شوند وترس از این کلمه باعث میشه تا دایما واکنش ازخودشون نشان بدهند که نتیجه ان الان به وضوح قابل مشاهده هست… به تعویق افتادن ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج !
حالا مجدد وارد ازدواج بشیم … تصورکنید پسر و دختری ازدواج کردند و الان زندگی مشترک را شروع کردند … اما ایا همیشه به یک شکل و به یک رنگ و با یک سلیقه مسیر سپری خواهد شد !؟ خیر !
جالبه شروع این مسیر بسیار زیبا و جذاب و پرهیجان اما آیا می توان خود را از دیگر مراحل یا ایستگاه های مسیر زندگی دور یا عقب نگه داریم !؟
پاسخ قطعا منفی است !
حال دقیقا سالهای ابتدایی را مشابه کلمه امتحان در مدارس تصور کنید که چطور بچه ها با شنیدن ان واکنش نشون می دادند و سعی می کردند تا خودشون را از ان دور نگه دارند ! دقیقا در زندگی هم همین حالت میتونه رخ بده …
دقت کنید جوانان عزیز …. وقتی وارد زندگی میشیم همه ما دفعه اولمون هست که قراره خیلی چیزها را تجربه کنیم حتی اونایی که به زعم خودشون مدرک تحصیلی بالا یا … دارند اما مطمین باشید که هیچ کدام تجربه زندگی مشترک را هنوز ندارند و تازه قراره با یک نفر دیگه اونم احتمالا با تفاوت ها و تعارض هایی این مسیر را در کنار هم طی کنند …
خب .. در ابتدای مسیر و سالهای ابتدایی معمولا همه چیز عادی و نرمال و شور و هیجان و جذابیت ها برای هر دو نفر به نوعی چشم و گوش انها را از دیدن بسیاری از مراحل یا واقعیت های دیگر مسیر بسته و یا حتی در زمانهایی سعی می کنند با دیدن دیگرواقعیت های آشکار ان ها را از دید خود پنهان و یا پوشیده نگه دارند !!
اما بنظر شما تا کی و تا چه زمانی می توان از دیگرواقعیت های مسیر زندگی مشترک خود را عقب و دور نگه داشت !؟ تصورکنید روزهای اول و ماه های اول معمولا به شادی و تفریح و مسافرت و انواع و اقسام شور و هیجاناتی که به طور طبیعی برای طرفین بروز و در حال اتفاق افتادن هست …در حال سپری شدن است .
اما کم کم همان روزها و هفته ها و ماه ها می گذرد و دیگر مراحل یا ایستگاه های مسیر خودش را به انها نشان می دهد !! آنهم دفعه اول و بعضا غیر منتظره یا سخت و حتی همراه با مشکلات خاص ! چون طبیعت دنیا و زندگی است ….
خب بنظر شما چه اتفاقی میافته ! در درجه اول اکثرا سعی می کنند خودشون را از اون مسٔله یا اتفاق یا ایستگاه دور یا عقب نگه دارند ! اما تا کی !؟
به هرحال مراحل یکی پس از دیگری خودشان را نشان می دهند و اینجاست که زوجین کم کم با تک تک انهاروبرو می شوند و حالا باید دید که هرکدام چطور با انها برخورد میکنند !!
یک روز مشکل در کسب و کار…. یک روز مشکل در تهیه وسایل … یک روز مسایل فامیلی … یک روز مسایل مالی… یک روز مسایل فرهنگی… یک روز مسایل فکری و عقیدتی… یک روز مسایل سلیقه ای …یک روز فرزند … یک روز مراحل فرزند اوری …. یک روز بزرگ کردن فرزند … یک روز مشکلات فرزند … و ده ها و صدها یک روز دیگری که بطور دایم و بی وقفه سر از زیر برف دراورده و در مسیر زندگی خود را به زوجین نشان می دهند!
حال اینکه واکنش زوجین به این مسایل یا اتفاقات جدید و عجیب و غریب و دفعه اولی به چه شکلی و چگونه خواهد بود این دقیقا همان نقطه بروز مشکلات و یا تنش هایی است که می تواند جرقه های اولیه را برای بوجود اوردن تنش یا مشکل بین زوجین ایجاد نماید ….
در این بین دسته ای ممکن است از هنر مدیریت و خلاقیت و در کنار دیگر اموزه های قبلی شان بتوانند به نحوی این مقاطع را مدیریت کنند که این کشتی در زمان های طوفان یا تلاتم دریای زندگی بتواند به سمت مرحله بعدی حرکتش را هرچند با تکان اما به پیش برد !
اما نگرانی از ان دسته خواهد بود که عدم توانایی در کنترل و مدیریت بحران بعلاوه عدم اموزه های مفید قبلی دست به دست هم داده و باعث بروز شکست هایی در دیواره کشتی زندگی شان شود ! واز اینجاست که بحران بوجود امده و خدای ناکرده ممکن است بسمت خطر یا …. پیش رود .
همه اینها بدلیل اینکه ازدواج تجربه اولی است که هر جوانی با ان روبرو خواهد شد و اگر در زمان قبل از ازدواج نتوانیم توانایی مدیریت و خلاقیت در مدیریت بحران را در خودمان حداقل کمی تقویت کنیم نباید بعدا در سالهای ابتدایی زندگی مشترک خودمان را از بوجود امدن مشکلات یا مسایلی که به تنش و دیگر کلمات نامطلوب ختم می شود سرزنش کنیم !!
پس امیدوارم همه ما در همه مراحل زندگی نتنها فقط در ازدواج بلکه همه ان دفعه اولی هایی که قرار است تجربه کنیم اول کمی خودمان را چک کنیم …کمی خودمان را بررسی کنیم که چقدر توانمندیم … چقدر هنر مدیریت بر خود و بر شرایط را داریم …. چقدر حاضریم از منافع خود در شرایط بحرانی بگذریم … چقدر حاضریم پا بر روی خواسته هایمان در شرایط خاص بگذاریم…و ……
البته توقعی نیست که به سن یک ۶۰ ساله به خود بنگریم ! چون همه جوان و تجاربٍ اول مسیر زندگیمان است اما …. اما سعی کنیم ببینیم و درست بشنویم واقعیت های مسیر زندگی مشترک را و خود را برای لحظه لحظه مسیر زندگی اماده و توانمندی خود را برای رویارویی با شرایط ومسایل مختلف در زندگی تقویت و بالا بریم….
به امید روزهای سراسر نور و زیبایی و امید و توان در بین جوانان عزیزکشورایران .